Thursday, September 24, 2009


منی که تا چند وقت پیش مصرانه و محکم می گفتم که نباید تسلیم شرایط شد وسرسختانه
پافشاری هم می کردم روش ...الان می گم باید بعضی شرایط روپذیرفت . گرچه هنوزم ته
دلم باهاش نیست . گرچه هنوزم به آرامی می گم ولی گویا حقیقتی ست که گاهی باید
زمزمه اش کرد تا پذیرفته بشه . بله ... پذیرفتن!
گاهی ثانیه های آدم خیلی سخت و طولانی می گذره . نفس آدم بالا نمیاد!

Sunday, September 06, 2009

* من مرگ را سرودي کردم

گاهی اوقات خیلی دوست دارم بدونم چه جوری میمیرم ! کی و کجا میمیرم و آیا یکدفعه
میمیرم یا تدریجی ! خیلی اوقات دوست دارم بدونم زمان مرگم چه احساسی دارم . آیا
از زندگیم راضی بودم یا از کدام قسمت پشیمان . دوست دارم بدونم زمان مرگم چه
قسمت هایی از زندگیم رو به خاطر میارم . کدام آدم ها ! کدام اتفاق ها ! حتی کدام
شعر و نقاشی ! اون موقع دیگه وقت نیست همه چیز کامل مرور بشه . دوست دارم
بدونم اولین هایی که به ذهنم میاد چه خاطراتی هستن !



*احمد شاملو