یک چیزی هست که من بهش می گم«همزمانی آدم ها». یک زمانهایی هست که آدمها
بیخبر از هم، از حال هم انگار خبر دارند و به هر طریقی شده حضورشان رااعلام
میکنند . وقتهایی که مثلا دلتنگی آدمها هماهنگ است . درست سر زمانی که باید
دلجویی میکنند . همان وقتی که منتظری ولی فکرشو نمی کنی ... صدات میكنند. گاهی
آدمها با هم همزمانند. بدون اینکه بدانند به حسهای هم پاسخ میدهند . پاسخها را با بار
عاطفی قوی میفرستند . من زمان هایی را میشناسم که آدمها از یک تماس کوچک پر
از زندگی شدند . درست در زمانی که باید همزمان بودند !