Thursday, May 28, 2009

یک چیزی هست که من بهش می گم«همزمانی‌ آدم ها». یک زمان‌هایی هست که آدم‌ها
بی‌خبر از هم، از حال هم انگار خبر دارند و به هر طریقی شده حضورشان رااعلام
می‌کنند . وقت‌هایی که مثلا دلتنگی آدم‌ها هماهنگ است . درست سر زمانی که باید
دلجویی می‌کنند . همان وقتی که منتظری ولی فکرشو نمی کنی ... صدات می‌كنند. گاهی
آدم‌ها با هم همزمانند. بدون اینکه بدانند به حس‌های هم پاسخ می‌دهند . پاسخ‌ها را با بار
عاطفی قوی می‌فرستند . من زمان هایی را می‌شناسم که آدم‌ها از یک تماس کوچک پر
از زندگی شدند . درست در زمانی که باید همزمان بودند !

Saturday, May 02, 2009

خوش بحال روزگار
بوی باران
بوی سبزه
بوی خاک
شاخه‌های شسته
باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپيد
برگهای سبز بيد
عطر نرگس
رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک ميرسد اينک بهار
خوش بحال روزگار
خوش بحال چشمه‌ها و دشتها
خوش بحال دانه‌ها و سبزه‌ها
خوش بحال غنچه‌های نيمه‌باز
خوش بحال دختر ميخک که ميخندد به ناز
خوش بحال جام لبريز از شراب
خوش بحال آفتاب
ای دريغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسيم
ای دريغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دريغ از ما اگر کامی نگيريم از بهار
گر نکوبی شيشه غم را به سنگ
هفت رنگش می‌شود هفتاد رنگ
.........
اینجا می تونین گوش کنین