Friday, October 10, 2008

دلم می سوزه به حال روزها و ساعت های از دست رفته
دلم می سوزه به حال بچه هایی که سر چهارراهها گل و آدامس می فروشن
دلم می سوزه به حال آدم ها ی حسود ( که به نظرم بد بخت ترین آدم ها هستن)
دلم می سوزه به حال آدم هایی که برای اینکه دیده بشن و جلب توجه کنن دست به هر
کاری می زنن ( البته این هر کاری شامل کارهای بسیار ساده هم میشه که فقط برای
دیده شدنه)
دلم می سوزه برای پیرمردی که شبها روی پل عابر می خوابه
دلم می سوزه به حال آدمهایی که زحمت می کشن و درست زندگی می کنن ودر خور
احترام هستن ولی کسی نیست که قدر بدونه که هیچ تازه سنگ هم جلوی پاشون
میندازن به این بزرگی
دلم می سوزه برای خانمی که کنار بیمارستان در به دردنبال 25 تومانی برای تلفن
زدنه وبچه اش هم با سر و صورتی خونی منتظره تا مامان به هر سختی که شده پول
جور کنه وتا اون موقع باید درد بکشه چون کسی ویزیتش نمیکنه
دلم می سوزه به حال دوستی ای که به خاطر چیزهایی که نباید می شد و یا الکی
الکی کم می شه
دلم می سوزه به حال آدم هایی که حرفشون با اعمالشون یکی نیست یعنی فقط بلدن
حرف های خوب خوب بزنن والبته دلشون هم پیش اون حرفهاست ولی دیگه هیچ هیچ
اراده ای برای انجام اون کارها از خود ندارن
دلم می سوزه به حال خودم در زمانی که قاضی کارهام شدم اون قدر زیاد به خودم
سخت گرفتم که از عدالت خارج شد و چه قدرزیاد اذیت شدم
دلم می سوزه برای مادر یکی از دوستان که از دنیا رفت و دلم برای حمید هامون
سوخت
دلم می سوزه به حال افرادی که دارن تاوان اشتباهات و تصمیمات عجولانه ی
زندگیشون روبه چه سختی می دن
......
......
......
......
دلم می سوزه و با این حال بسیار بسیار بسیار سرسختانه معتقد هستم که دلسوزی به
درد هیچ کس و هیچ چیزی نمیخوره . بارها این کلمه رو از خودم و خیلیا شنیدم و
همیشه رفتم توی فکر که یعنی چه؟ یک احساس ترحم...وترحم الکی
نتیجه: آدم در هر چیزی که می خونه یا می نویسه یا فیلمی که می بینه یا صحبتی که
با بقیه میکنه نباید دنبال نتیجه بگرده!!!

2 comments:

Rana said...

dela besooz ke sooze to karha bokonad!
age in delsookhtan baese ijade yek erade daroonet beshe khoobeh vali dar gheire insoorat tanha zaafe adam ro tashdid mikoneh. har moghe didi dari sakht migiri bebin arzeshesho dare ya na!

Anonymous said...

dar kooye ma shekaste deli mikharando bas ...
sanaz