Saturday, November 10, 2007

پاییز شده است
پاییز فصل آرامی ست
بردباری حکم فرماست
مرگ وزندگی با هم می سازند
بازو در بازو
سرخ در کنار تیره
سبز در کنار خاکستری...




همه گرفتارند/کریستین بوبن

2 comments:

رضا said...

شب سوم ارکستر بعد از تمام شدن ارکستر جلوی در فرهنگسرا چند تا تاکسی خوشگل و خوشرنگ ایستاده بود، گفتم چه باکلاس!
مثل همه جای دنیا اینجا هم هماهنگ شده که مردم توی خیابان نمانند
رفتم سوار شوم که راننده گفت: ستاری!
گفتم نه عزیز یک مقدار اونورتر،میروم جنت‌آباد
گفت:خانم ستاری!،
برگشتیم آنطرف‌تر خدمت جناب فرهاد، چند دقیقه خانم ستاری و هیات همراه سوار شدند و رفتد،
ما هم رفتیم سر همت ،یک هیلمن دوره فتحعلیشاه را سوار شدیم و رفتیم خانه،
و باز یادم افتاد که کلاس کیلو چنده؟ ...
:P

Anonymous said...

ey moteghaleb age khodet yadet rafte man ke yadame in avalin ppostet boode..didi taghalobbbbb karrdi:DDDDD!