هی می گردم. چرخ میزنم. دور می شوم. حیران وسرگردان و اندکی
...خسته
...خسته
راهی غریب جذاب وپر خطر که هر کدام از ما انسانها می توانیم
.پیش برویم یا اینکه غرق شویم ویا به قول فروغ فرو رویم
قدم هایی برمی داریم به جسارت عشق از پلی بی حصار به مقصدی
.ورای رویاها
می گردم. چرخ میزنم.در مسیرم به حوادثی بر میخورم که از شدت
.حیرت مبهوت میمانم
باز... می گردم و دوباره ودوباره چرخ می خورم. تا اینکه ناگهان در
جایی پا میگذارم که قالب من است. انگار همیشه با من بوده ولی غیر قابل
رویت. گویا فصل اش نبوده.گویا زمانش نرسیده. پا میگذارم ودر این بازی
ناز ونیاز آرام میگیرم. همانند سنگینی وزن تن که در دریا می افکنیمش
.و آرام آرام خود را به امواج رقصان میسپاریم. آرام می گیرم
.پیش برویم یا اینکه غرق شویم ویا به قول فروغ فرو رویم
قدم هایی برمی داریم به جسارت عشق از پلی بی حصار به مقصدی
.ورای رویاها
می گردم. چرخ میزنم.در مسیرم به حوادثی بر میخورم که از شدت
.حیرت مبهوت میمانم
باز... می گردم و دوباره ودوباره چرخ می خورم. تا اینکه ناگهان در
جایی پا میگذارم که قالب من است. انگار همیشه با من بوده ولی غیر قابل
رویت. گویا فصل اش نبوده.گویا زمانش نرسیده. پا میگذارم ودر این بازی
ناز ونیاز آرام میگیرم. همانند سنگینی وزن تن که در دریا می افکنیمش
.و آرام آرام خود را به امواج رقصان میسپاریم. آرام می گیرم
!!!روان وسبک
No comments:
Post a Comment