Friday, December 12, 2008

دیشب یک لحظه از ته دل دوست داشتم که نا مرئی بشم . یاد پستی که رعنا نوشته
بود افتادم که اگر نامرئی باشه چه کار ها می کنه....
خب من... راستش یک آقایی در آپارتمان روبروی خونه ی ما هست که من اصلا
نمی شناسمش ولی کلا شاخه! یک دفعه یک پسر بچه ی بیچاره ای ( از اونا که شبها
گاهی میان سطل آشغال ها رو میگردن) داشت دعوا می کرد بد جوری . دیر وقت
بود و من اصلا نفهمیدم چرا( شاید دست کرده بود توی سطل آشغال جلوی خونه ی
اونا!!) همین طور سرش داد می زد. من نمی تونستم چیزی بگم و دلم خیلی برای
اون بچه سوخت توی این سرما الکی الکی فحش هم می خوره. اگه نامرئی بودم
حتما حتما می رفتم و اون قدربه این آقا مشت می زدم تا خیلم راحت بشه.
اگر نا مرئی بودم می رفتم توی یک کتاب خانه ی بزرگ هی کتاب های طبقات
مختلفش رو جا به جا می کردم و یا نصف شب هایی که خوابم نمی بره می رفتم توی
کوچه وشایدم به سوپورهایی که توی این هوای سرد به جای خوابیدن کوچه ها رو
جارومی کنن کمک می کردم. می رفتم داخل سینما ها و هر کس که چیپس و پفک و
خوردنی آورده داخل سالن درحال دیدن فیلم بخوره و سر و صدا کنه و اعصاب آدم
رو خرد کنه پیدا می کردم.خوراکی ها رو می گرفتم مینداختم بیرون.سینما جای خرچ
و خرروچ نیست!
یه کار بدی هم شاید شاید می کردم . روی صحنه ی تئاتر برای یکی از بازیگرها
جفت پا می گرفتم( البته خودم بازیگری تئاتر رو خیلی دوست دارم . شاید روزی
یکی دیگه با من این کا رو بکنه) ..هی می رفتم و بازوی مامانم رو فشار می دادم
وقتی خواهرام درس می خونن می رفتم و حواسشون رو پرت می کردم( البته در
واقعیت هم گاهی این کار رو می کردم).هی لپ رعنا رو می کشیدم. یه معلم دینی
سال دوم راهنمایی داشنم که وقتی سر کلاس بود میومد پیش من می نشست و
می خوابید . خب منم حوصلم سر می رفت . همه ی بچه ها باهم حرف می زدن.
یکی دو دفعه منم صحبت کردم تازه دعوام هم کرد. اگه نامرئی بودم یه نایلون بر
می داشتم درگوشش پشت سر هم صدا می دادم و شایدم پراز آب می کردمش و روی
سرش می ترکوندم...و...و...و...
خب شما چه کار می کردین اگه نامرئی بودین !؟

2 comments:

Rana said...

googoori!

Unknown said...

man age namar`i boodam, miraftam pishesh, kenaresh! mitoonestam saatha bahash basham,va dge loozoomi nadasht ke bedoone!